اشاره: چاپ مقاله « سخنی با استاد علی رهبر» بازخوردهایی داشت. یکی از این موارد مقاله زیر است که توسط برادر حامد حعفری (برق- 89) نگاشته شده‌است و در برد مسجد نصب شد.

ما نیز مبتنی بر قواعد آزاداندیشی پاسخ ایشان را منعکس می‌کنیم.


تا کنون اعتراضات زیادی به نوشته ی آقای دهقانی درباره ی حاج آقا رهبر شده ؛ برخی حضوراً ، برخی تلفنی و برخی از طریق وسائط انسانی به سمع و نظر ایشان رسانده اند که چرا و چه طور و نباید و باید و..... از این قبیل مؤاخذه ها و ملامت ها. در این میان با توجه به هیأتی که ایشان با آن وارد میدان نقد شدند، اجازه می خواهم ، بنده هم با همان هیأت ولی با تزیّنی متفاوت-و در واقع تزیین کلام نه تبریج آن- سخنی کوچک درباره ی نقد آقای دهقانی عرض نمایم. ابتداءً بگویم نقد درباره ی نوشته ی ایشان در سه حوزه قابل بررسی ست.
یکی اصل کار ایشان است که واکنش خود را نسبت به سخندانی حاج آقا این گونه متجلی نموده اند.
دوم صحت و سقم نقدی ست که بر سخنان ایشان داشته اند
و سوم لحنی ست که برای بیان مطالب خود برگزیده اند. در حوزه ی اول بدون این که بخواهم وارد اطاله های استدلالی شوم ، می توان گفت عمل ، عمل مثبتی ست. این که نقد –البته با رعایت شرایط خودش- از قلم دانشجویان وارد نوشته های مطبوعاتی شود ، نکته ی مثبتی ست و از این جهت به ایشان تبریک می گویم. ولی در حوزه ی سوم از ایشان می پرسم آیا این لحن ، لحن خطابه ی یک شاگرد با استادش است؟آیا شما در تعالیم دین این گونه یافتید که در نقد کلام یک استاد-بلکه در نقد کلام غیر او- می توان از حدود حرمت ها وثغور آداب تجاوز کرد؟ شما به چه مجوزی و صرفاً از روی تفسیر المیزان و اکتفا به عقل خودتان با قطعیت فرمودید : «تفسیر استاد علی رهبر از آیه ی مورد بحث کاملاً غلط است!»؟
در حالی که خود علامه در تفسیر شریفشان بارها از واژه های خدا بهتر می داند ، احتمال دارد ، به نظر می رسد و.... از این قبیل اصطلاحات استفاده نموده اند. آیا شما در بیان این جمله هیجان زده و از روی احساسات و پیش زمینه ی قبلی ذهنتان سخن نگفته اید؟ آیا جمله ی « چگونه عالمی چون شما این اشتباه را مرتکب می شود؟» ، لحن صحبت یک شاگرد با استادش است؟آیا اگر شاگرد شما با شما با این لحن صحبت می کرد ولو این که حق با او بود ، آیا آن را تجاوز از حدود آداب نمی پنداشتید؟ چه این که این ، لحن کسی ست که می خواهد شخصیت علمی کسی را زیر سؤال ببرد و جای تعجب است که شما در حالی که استاد را تا آن حد که در ابتدا فرمودید قبول داشتید ، چه طور از یک فایل صوتی و نه صحبت مستقیم با ایشان ، آن هم جایی که غرض تفسیر نبوده و فرصت ارائه ی قرائن هم نبوده، بلکه اشاره ای کوتاه و گذرا بوده، به قطعیت رسیدید که ایشان می خواهند نجاست تکنولوژی را- به قول خودتان- تطهیر کنند و بعد در برابر ایشان موضع گرفتید و به زیر سؤال بردن شخصیت علمی ایشان پرداختید؟  
با چه مجوزی نتیجه گرفتید ایشان قرآن را تفسیر به رأی کرده اند؟ درحالی که مطمئن نشده بودید ایشان از غیر خود نیز منبعی بر این صحبت دارند یا نه؟ آیا صرف نگفتن ، دلیل بر نداشتن است؟ در حالی که شرایط اجازه نمی داده کلام طولانی شود؟ و غرض شرح و تفسیر نبوده؟ و بعد هم برای این که از شدت کلامتان بکاهید واژه ی ناخواسته را اضافه کرده اید. فرموده اید : « اگر همه ی دلایل نقلی استاد رهبر مانند تفسیر آیه ی سوره ی الرحمن باشد که باید فاتحه ی تفسیر قرآن را خواند!» کدام دلیل؟ آیا استاد را به دلیل نیاورده توبیخ می کنید؟ شما بفرمایید جمله ی «غرض شما چیست؟» بیانگر چیست؟آیا غیر از این است که با این تصورِ شما نسبت به ایشان ، واژه ی «استاد» برای تمسخر ایشان است؟
و سخن آخر در این حوزه ، برادر عزیز جناب آقای دهقانی! ادب آن است که هنگامی که انسان اشتباهی ولو مسلم در سخن کسی که به گردن او حق استادی دارد ولو از زبان خودش و به طور مستقیم می شنود یا می بیند ، ابتداءً آن را حمل بر اشتباه برداشت خود از سخن استاد کند نه اشتباه استاد. و شاید این بدبختی جامعه ی ماست که ان قدر که خود را درگیر مباحثات و استدلالات کرده ایم ، درگیر اخلاق که تتمیمش هدف بعثت است و همه ی این تلاش ها برای این است که اخلاق را در وجودمان بازیابیم و درک حقایق از جمله حقایق آیات قرآن نهایتاً منجر به سلامت اخلاقمان شود که عین تعبدست ، متأسفانه خود را درگیر پرداختن به اخلاق و آداب نکرده ایم.
اما در حوزه ی صدق احتجاجات شما باید گفت:
 اولاً نه استاد در بیاناتشان و نه علامه در تفسیرشان نفرموده اند که این هست و جز این نیست ؛ علامه در تفسیرشان بیان کرده اند اگر بگوییم مراد این است ، سیاق با این معنا سازگار نیست و درست به نظر نمی رسد ؛ ولی این جمله با این که بگوییم این معنی را نیز می توان از آیه برداشت کرد متفاوت است؛ در واقع هیچ منافاتی ندارد آیه درباره ی قیامت باشد و به صورت ضمنی شرط نفوذ به اقطار آسمان ها و زمین را سلطه ی علمی و تکنولوژیک- که زاده ی علم است- بداند – چنان چه در بیانات حضرت آقا داریم « العلم سلطان» و معنای آسمان ها و زمین هم چنان که علامه فرموده اند ملک خداست نه ملکوت او. ضمن این که در آیه ی مورد بحث آیت ا... مکارم شیرازی در تفسیر نمونه جمع بین این دو معنی را محتمل دانسته اند و استدعا دارم حتماً به این تفسیر نیز مراجعه نمایید. همچنین خود علامه اتفاق افتاده که در تفسیرشان وجهی را درباره ی یک آیه درست بدانند که با نظریه های علمی امروز موافق تر باشد(ر.ک. ترجمه المیزان، ج‏19، ص: 589 ذیل آیه ی 5 ملک و یا ج‏17، ص: 187 ذیل آیه ی 10 صافات) وچنان که خود ایشان در مقدمه نیز فرموده اند(ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 17) نمی توان قرآن را بدون توجه به پیشرفت علوم جدید تفسیر کرد و ایشان تفسیری را نکوهیده می دانند که منحصر به محسوسات باشد نه مشتمل بر آن(مثلاً در این باره آیه ی 125 سوره ی انعام را ببینید که چه زیبا به صورت ضمنی جایی که صحبت از شرح صدر و معنویت است به یک پدیده ی علمی اشاره می کند)

ثانیاً ترکیب لا و الا در لغت عرب یک ترکیب مثبت است نه منفی یعنی به جای «لا اله الا الله» می توان گفت « اله فقط الله است» و برای تأکید به آن سیاق در می آید و درباره ی این آیه می توان گفت به عبارتی می گوید : « فقط با سلطان می توانید نفوذ کنید» و تعجیزی بودن آن درباره ی قیامت به این دلیل است که جن و انس به هیچ وجه این سلطان را در آن جا نمی یابند. مثل این که شخصی کلید دری را گم کرده باشد و شما با لحنی خاص به او بگویید «فقط با آن کلید می توانی در را باز کنی» که نشانگر عجز او از باز کردن در باشد.( البته گفتنی ست اگر می فرمود « لا تنفذونها من دون سلطان» آن گاه عبارت مطلقاً تعجیزی بود و نشانگر نداشتن انسان سلطان را بود ولی قطعاً مقاصد دیگری داشته که آن را به این نحو فرموده که بنده نمی دانم)

 ثالثاً (البته اگر منظورتان از تکنولوژی مطلق فن آوری ست اگر چنین نیست منظورتان را از تکنولوژی دقیقاً بیان نمایید)
تکنولوژی زاده ی علم است و علم تنها علوم حوزوی نیست چه این که جابربن حیان در شیمی شاگرد امام ششم علیه الصلاة و السلام بوده که ما ایشان را مؤسس مذهب شیعه می دانیم(ر.ک. کتاب الامام صادق علیه السلام نوشته ی شیخ محمد حسن مظفر ذیل عنوان امام صادق علیه السلام و علم کیمیا) و علوم طبیعی زمانی به علم «ینفع» تبدیل می شوند که نقش آن در زندگی بشر مشخص شود ؛ مثلاً به چه درد می خورد که من بدانم نسبت ضلع مقابل به مجاور یک زاویه در یک مثلث قائم الزاویه ثابت است وقتی نتوانم فاصله ی اجرام آسمانی را با آن اندازه بگیرم و به درک بیشتر هستی که از اسباب خداشناسی ست برسم؟ و مگر نه این است که پیشرفت تکنولوژی به هرچه بیشتر شدن این شناخت کمک کرده ؟ فرستادن کاوشگرها و درک بهتر فضای خارج و پی بردن بیشتر به عظمت خلقت خداوند معلول همین پیشرفت است ؛ چنان که خداوند در آیه ی 75 و 76سوره ی واقعه می فرماید :« لا اقسم بمواقع النّجوم و إنه لقسم لو تعلمون عظیم» و حدی از این عظمت امروز چنان برای ما مشخص شده که انسان را به وجد می آورد ؛ اگر با سرعت نور به سمت نزدیک ترین ستاره به زمین بعد از خورشید حرکت کنیم 4 سال طول می کشد. و مثال های بسیار دیگری که فرصت بیان آن در این جا نیست. غیراز این است که ما این درک را مدیون همین پیشرفتیم؟ اگر تکنولوژی آسیب هایی داشته به خاطر نقص علم بشر و احیاناً دخالت حرص و امیال حیوانی اوست نه بد بودن تکنولوژی؛ چنان چه بشر و مخصوصاً دانشمندان مسلمان همواره در حال کمتر کردن این آسیب ها با تکمیل ابداعات خود اند و اگر می خواستیم به خاطر این نقص دست از کار بکشیم شاید هیچوقت علم و تکنولوژی پیشرفت نمی کرد و به آن درک ها نمی رسیدیم. و اگر کلاً با علوم طبیعی مخالفید چگونه تحصیل دانشمندان فقیه ما از جمله حکیم ابن سینا را در این زمینه توجیه می کنید؟

 رابعاً چگونه نتیجه گرفتید اگر استاد ، تکنولوژی را با حکم عقل درست بدانند ، آن را بدیهی می انگارند؟ و چگونه نتیجه گرفتید واژه ی « بازیگوشی تکنولوژی» این تخریب ها را کوچک نشان می دهد؟ در حالی که این واژه در مقام بیان علت این تخریب هاست نه اثرات آن ؛ چنان چه یک بچه در اثر بازیگوشی ممکن است یک خانه را به آتش بکشد که مسئله ی کوچکی نیست.

خامساً چگونه نتیجه گرفتید استاد در مقام توجیه خوب بودن تکنولوی اند؟ در حالی که کسی توجیه می کند که بخواهد تعارضی را حل شده نشان دهد و در سخنان ایشان اصلاً وجود تعارض مطرح نشد.

سادساً چگونه نتیجه گرفتید ایشان آیات قرآن را کاملاً مدرنیستی و به نفع تکنولوژی تفسیر می کنند؟ درحالی که تنها اشاره ای از صحبت های ایشان را درباره ی یک آیه شنیده اید. آیا این استدلال قیاسی در حکم عقل ، مذموم نیست؟ برادر عزیز! حال خودتان قضاوت کنید آیا شما با پیش زمینه ی ذهنیِ بد بودن تکنولوژی به ارزیابی سخنان استاد پرداخته اید یا ایشان با پذیرفتن خوب بودن آن به توجیه آیات پرداخته اند؟ تازه درحالی که این بد بودن را نزد همه مسلم فرض کرده اید و تنها به ذکر مخرب بودن آن برای محیط زیست اکتفا کرده اید و فوائد آن را نادیده گرفته اید. آیا درست است که نجاست تکنولوژی را مانند نجاست شراب مسلم فرض کرده و بدون استدلال سخنان و مقام علمی یک به اعتقاد خودتان- اگر واقعاً به آن عقیده دارید- استاد را در این زمینه زیر گام های نوشته هایتان له نمایید؟

و السلام علی من ابتغی الهدی حامد جعفری-برق 89