...

و کسی گفت؛ «بخسپید، فَرَج در پیش است

کربلا را بگذارید که حج در پیش است»

گفت؛ «ایام برات است، مبادا بروید

وقت ذکر و صلوات است مبادا بروید»

گفت؛ « ما از حضراتیم، به ما تکیه کنید

مستجاب الدعواتیم، به ما تکیه کنید»

گفت؛ « جنگ و جدل از مرد دعا مپسندید

ریگ در نعل فروهشته‌ ما مپسندید

بنشینید که آبی زفراتی برسد

شاید از اهل کَرَم خمس و زکاتی برسد

سفره باید کرد ... اما عَلَم رفتن را

روضه باید خواندتا آب بَرَد دشمن را» 

الغرض، در همه قافله یک مرد نبود

یا اگر هم بود، شایسته ناورد نبود

همه یخ‌های جهان را همه را، سنجیدیم

مثل دل‌های فرو مرده ما سرد نبود

رنج اگر هست نه از جاده، که از ماندن‌هاست

ورنه سرباخته را زحمت سردرد نبود

...